مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
این خـانـواده آیـنــههـای خــدائـیانـد در انــتـهـای جــادۀ بـیانـتـهـائـیانـد خیل ملک مقـابـلـشان سجـده میکنند اینهـا خـدا نـیانـد ولـیکـن خـدائیانـد هرکس که میرسد سر اطعام میبرند فـرقی نمیکند که فـقـیـران کجائیاند یک السلام و یک و علیک السلام سبز ایـنـهـا هـمـان مـقــدمـۀ آشــنـائـیانـد صدها هزار حاتم طائی در این حرم مشغـول لحـظههای شـریف گدائیاند سوگـند میخوریم که پروانه زادهایم هـمـسـایـه قـدیــمـی این خـانـوادهایـم دست مرا بگـیـر که عـاشق ترم کنی سـلــمـان خـانـوادۀ پـیـغـمـبـرم کـنـی من در قـنوت نیمه شبت دور میزنم شـاید مـرا بگـیـری و انگـشـترم کنی آن شاخۀ گـلـم که به دست تو دادهاند تا هرکجا که خواست دلت پرپرم کنی من آمـدم که بـین سحـرهای اشتـیـاق بال مرا بگـیـری و خـرج حـرم کنی بال و پَـر شکسته به دردم نمیخورد انگار بهـتر است که خـاکـسترم کنی روزی آب و سـفـرۀ نان مـنـی حسن مـاهِ مـبـارکِ رمـضـان مـنـی حـسـن آنکس که پیـش پای شما خم نمیشود در خـانـۀ فـرشـتـه هـم آدم نـمـیشود آقــای مـن بـدون تـوسـل بـه نــام تـو حـالی بـرای تـوبـه فــراهـم نمیشود دست مرا بگیر و به سمت خـدا ببـر چیزی که از بزرگـیـتان کم نمیشود آرامش تو باعث طوفـان کـربـلاست بـیصلـح تـو قـیـام مُـحَـرم نـمیشود هرکس که بر نجابتِ صلح و سکوت تو مـؤمن نـمیشـود، به جهـنّـم نمیشود تا کـربـلا رسـیـد صـدای سکـوت تو ای یاکـریم خـسته چه کردند با پـرت این زهرِ پُر شراره چه آورده بر سرت از لحظهای که رنگ نگاهت کبود شد رنگی دگر گرفـته مناجـات خواهرت تـابـوت را نـشانه گرفـتـنـد به تیـرها آن هم کجا به پیش دو چـشم برادرت دل های ما به یـاد تو ای بیحرم ترین پـر میزند به سمت بـقـیع مـطهـرت تا کِی لبـم به خـاک بقـیعـت نمیرسد بـر آسـتـان پـاکِ رفـیـعـت نـمیرسـد |